خرید و فروش فیش حج عمره و تمتع-09199197145

خرید و فروش فیش حج تمتع و عمره بانک ملی و ملت،فیش حج،خرید فیش حج تمتع،فروش فیش حج تمتع،فروش امتیاز فیش حج،خرید امتیاز فیش حج،فروش فیش عمره،خرید فیش عمره،فروش حج واجب،خرید حج واجب،خرید و فروش فیش حج عمره ملی و ملت،خرید-و-فروش-فیش-حج،معتبرترین مرکز خرید و فروش فیش حج در کشور،خرید فیش حج فروش فیش حج

خرید و فروش فیش حج عمره و تمتع-09199197145

خرید و فروش فیش حج تمتع و عمره بانک ملی و ملت،فیش حج،خرید فیش حج تمتع،فروش فیش حج تمتع،فروش امتیاز فیش حج،خرید امتیاز فیش حج،فروش فیش عمره،خرید فیش عمره،فروش حج واجب،خرید حج واجب،خرید و فروش فیش حج عمره ملی و ملت،خرید-و-فروش-فیش-حج،معتبرترین مرکز خرید و فروش فیش حج در کشور،خرید فیش حج فروش فیش حج

خرید و فروش فیش حج عمره و تمتع-09199197145

آگهی های خریداران و فروشندگان فیش حج تمتع و عمره در کل ایران در سایت ایران حج
آدرس سایت:
www.iran-haj.com

آدرس کانال تلگرام:
telegram.me/iranhajj


مرکز خرید و فروش فیش حج در سراسر کشور با بهترین قیمت
شماره های تماس:
0919-9197145
0919-9197146
0919-3800046

نظرات
  • ۱۹ اسفند ۹۶، ۲۱:۵۰ - سیّد محمّد جعاوله
    سلام
  • ۰
  • ۰

برخی ازسفرنامه های حج

مکّه مکرمه از جنبه فرهنگی:

مکه در گذشته و حال همواره محل اجتماع و گردآمدن مسلمانان سراسر جهان بوده است و در نتیجه از مهمترین و قویترین مراکز نشر فرهنگ میان سرزمینهای مسلمان نشین و حلقه اتصال میان عالمان شرق و غرب و شمال و جنوب عالم اسلامی در ادوار گوناگون بوده و هست.


بقیه در ادامه مطلب


برخی ازسفرنامه های حج

مکّه مکرمه از جنبه فرهنگی:

مکه در گذشته و حال همواره محل اجتماع و گردآمدن مسلمانان سراسر جهان بوده است و در نتیجه از مهمترین و قویترین مراکز نشر فرهنگ میان سرزمینهای مسلمان نشین و حلقه اتصال میان عالمان شرق و غرب و شمال و جنوب عالم اسلامی در ادوار گوناگون بوده و هست.


با انتقال مرکز خلافت از شبه جزیره، در نیمه دوم سده اول هجری، بطور طبیعی مرکز جدید خلافت مورد توجه خاص و عام قرار گرفت و عالمان راهی آن دیار شدند؛ زیرا چشمها هماره متوجه حکمران و پایتخت است وبا آنهاست که امنیت و آرامش حاصل می شود. با این همه، مکه مکرمه موقعیت و منزلت دینی و آیینی خود را در دل مسلمانان حفظ کرد و آنان ـ تا هنگامی که مسلمان هستند ـ همواره رو به آن دارند و کعبه آمالشان در آن جا قرار دارد. نه تنها برای ادای فریضه حج ـ که بر هر مسلمان بالغ و توانایی واجب است ـ قصد آن شهر را کند، آنجا مرکز گردآمدن مسلمانان از تمامی نقاط جهان اسلام است، و از زمان ظهور اسلام تاکنون مکه مرکز فرهنگ اسلامی و عربی بوده و هیچ شهر دیگری شاهد چنین تجمع سالیانه عالمان در خود نیست.

عالمان از روزگاران نخست، از سرزمینهای گوناگون اسلامی راهی مکه می شدند تا علاوه بر ادای فریضه حج نیازهای دیگر خود را که مهمترین آنها افزایش توان علمی و بهره وری علمی و بهره وری علمی بوده برآورده سازند. این چنین است که می بینیم دانشمندی از دورترین نقاط شرق یا غرب راهی مکه می شود تا در آنجا با همتای خود که از مکان دور دیگری عازم مکه شده است، دیدار و مبادله علمی کند و با این کار تفاهم و وحدت و نزدیکی، بهره وری علمی، استمرار پیوندهای معرفتی و انتشار افکار و اندیشه ها در کشورهای مختلف اسلامی حاصل شود. با این تصور بود که عالمان اندلسی، تنها برای بجا آوردن فریضه حج راهی مکه نمی شدند. بلکه می رفتند تا دانش گستری کنند و ظرفیت علمی خود را افزایش دهند و حلقه اتصال علمی و فرهنگی میان شرق و غرب جهان اسلام باشند.

اگر پژوهشگر یامحققی برآن شود تادست به تحقیق و تألیفی در باره ارتباط اندلیسها با مکه در بعد فرهنگی بزند، متوجه می شود که مطلب گسترده تر از آنست که در آغاز پنداشته بود. ما به اختصار و گذرا نگاهی می کنیم به دوکتاب تا برخی از عالمانی را که طی قرنهای سوم تا هفتم هجری از اندلس راهی مکه شده اند، بشناسیم:

اولین کتاب «نفح الطیب» نوشته مقّری است و دومین کتاب «فهرست مارواه ابوبکر محمدبن خیرالاشبیلی» می باشد.

این عالمان در حقیقت پیکهای دانش و حاملان فرهنگ و معرفت بوده اند. کتابهای مذکور برخی از این عالمان را در قرن سوم چنین نام می برد:

1 ـ یحیی بن یحیی لیثی (234 ق) راوی موطّـأ مالک.

او در مکه از محضر سفیان بن عینیه و دیگران بهره برد و نزد آنان دانش آموخت.

2 ـ ثابت بن حزم سرقسطی و پسرش قاسم که سال 288ق به بعد در مکه به بهره گیری علمی و تلقّی حدیث مشغول بودند.

3 ـ زکریابن خطاب تطیلی. در سال 295ق از اندلس راهی مکه شد و در آن جا کتاب «النسب» نوشته دانشمند حجازی زبیربن بکار (متوفای سال 256) را از زبان جرجانی که آن را از علی بن عبدالعزیز از مؤلف کتاب، روایت می کرد شنید1 و فرا گرفت. همچنین او در مکه کتاب موطّـأ مالک را از ابراهیم بن سعید حذّاء شنید و فرا گرفت.

4 ـ یحیی بن عبدالعزیز قرطبی (295 ق) در مکه از علی بن عبدالعزیز علم آموخت و ازاو حدیث شنید.

5 ـ قاسم بن اصبغ ( حدود 247/324ق). از نامدارترین علماست که در مکه نزد محمدبن اسماعیل الصائغ و علی بن عبدالعزیز تلمذ کرد و علم آموخت.

6 ـ محمدبن عبدالله خولانی (متوفای 295ق) در مکه نزد علی بن عبدالعزیز و دیگران تلمّذ کرد و دانش فرا گرفت.

* در قرن چهارم از جمله عالمانی که از اندلس راهی مکه شده اند. می توان اینان را نام برد:

1 ـ محمدبن عبدالله بن یحیی (284 ـ 339)، از علمای بزرگوار اندلس و قاضیان بزرگ آن خطه و از کسانی است که در مکه، نزد ابن المنذر، عقیلی و ابن الاعرابی، تلمذ کرده است.

2 ـ محمدبن احمد بن مفرج: در مکه به سال 237 ق نزد ابن الاعرابی و دیگران تلمذ کرد و در جده و مدینه منوره نیز به تعلّم و دانش آموزی پرداخت.

3 ـ عمربن عبدالملک بن سلیمان خولانی. ابن خیر در کتابش (الفهرست) نقل می کند که سنن ابی داوود را به سند خود از عمر روایت می کند و او نیز در مکه طی سالهای 339 و 340 ق ازابن الاعرابی روایت کرده و اخذ نموده است.

4 ـ عبدالرحمان بن خلف اقلیشی. در سال 349 راهی مکه گشت و در آن جا نزد ابوبکر آجری و ابوحفصی جمحی به تلمذ و کسب علم پرداخت.

5 ـ منذربن سعید بلوطی (متوفای سال 355 ق). در مکه نزد محمدبن المنذر نیشابوری اخذ علم و به سندش از او کتاب «الاشراف» در اختلاف علما را روایت نمود.

6 ـ همچنین ابن خیر کتاب صحیح بخاری را روایت می کند و سند خود را به محمدبن احمد مروزی در مکه به سال 353 ق می رساند و این یک نیز سند خود را به بخاری متصل می کند.

7 ـ ابن خیر کتاب «تاریخ البرقی فی رجال الموطأ» را به سند خود از علی بن احمدبن شعیب در مکه به سال 389 روایت می کند و او نیز سند خود را به مؤلف نسبت می دهد.

* در قرن پنجم نیز برخی از عالمان اندلسی که راهی مکه شده اند بدین قرارند.

1 ـ عبدالوهاب بن محمد قرطبی مقَّری.(403 ـ 461) در مکه نزد ابوالعباس کازرینی، علم آموخت.

2 ـ عمربن محمد سجزی که ابن خیر صحیح مسلم را از او روایت می کند و تاریخ این اخذ و نقل 403 هجری و محل آن مکه است.

3 ـ ابن خیر اشبیلی کتاب «سیرة النبی ـ صلی الله علیه و آل و سلم ـ نوشته ابن طرخان تیمی را به سند خود از محمدبن احمدبن عیسی بن منظور روایت می کند و ابن منظور نیز این کتاب را در مسجدالحرام در کنار «باب الندوه» به سال 431 ق، نزد ابوذر عبدابن احمد هروی قرائت کرده است.

4 ـ همچنین ابن خیر «سنن ترمذی» را به سند خود از محمدبن احمد اردستانی که به سال 455 نزد او خوانده است روایت می کند و سند آن را به مؤلف می رساند.

5 ـ باز این خیر کتاب «التلخیص فی القراءات الثمان» نوشته عبدالکریم بن عبدالصمد طبری مکّی را به سند خود از احمدبن شعبان مُصّری از مؤلف آن روایت می کند. وی این کتاب را در سال 473 در مکه نزد شیخ خود قرائت کرده و اجازه روایت آن را گرفته است.

6 ـ محمدبن عبدالرحمان اشبیلی (متوفای حدود سال 450ق) در مکه نزد رزین بن معاویه پیشوای مالکیان، به اخذ علم پرداخت.

7 ـ عمربن حسن هوزنی( متوفای 460 ق) در راه خود به سوی مکه کتاب صحیح بخاری» را استماع کرد و روایت او را بسیاری از علمای اندلسی نقل و ضبط کردند.

* در قرن ششم نیز عالمان بسیاری از اندلس راهی مکه مکرمه شدند که برخی از آنان عبارتند از:

1 ـ محمدبن حسین میورقی. در مکه به سال 517 ق نزد عبدالله بن محمد بیضاوی و عبدالملک بن ابی مسلم نهاوندی به دانش آموزی پرداخت.

2 ـ محمدبن یوسف مرسی، در مکه به سال 521 ق از رزین بن معاویه کسب علم و تلقی حدیث نمود.

3 ـ محمدبن عبدالله بن العربی (468 ـ 543). پیشوای بزرگوار مالکیان و دارای تألیفات بسیار در علم حدیث و جز آن، در مکه از حسین طبری و ابن طلحه و ابن بندار علم و حدیث فرا گرفت و سفرنامه ای به شرق نیز دارد که ابن رشید فهری و دیگران از آن نقل قول کرده اند.

بخشی از آن را نیز استاد دکتر احسان عباسی حدود سه سال قبل در مجله «الابحاث» منتشر کرده است که با بخشی که کتانی آن را یاد کرده و در کتابخانه اش در «خزانة الرباط» موجود است، چندان تفاوتی ندارد.

4 ـ احمدبن عیسی، در مکه به سال 547 ق «جامع ترمذی» را نزد ابوالفتح کرخی فرا گرفت و از او استماع کرد.

5 ـ طارق بن موسی بن یعیش (متوفای سال 549ق) در مکه از حسین بن علی طبری و عبدالباقی زهری، کسب علم و حدیث کرد و از او کتاب «الاحیاء» را که از مؤلفش غزالی روایت می کرد، فرا گرفت و استماع کرد.

6 ـ خلف بن فرج بن خلف، در مکه رزین بن معاویه اندلسی مکی را به سال 505 ملاقات کرد و از او کتابش «تجرید الصحاح» را نقل نمود.

7 ـ حسین بن محمد بن حسن انصاری (متوفای سال 585 ق). در مکه صحیح بخاری را به سند خود از علی بن حمید طرابلسی، روایت نمود.

8 ـ مساعدبن احمدبن مساعد اصبحی (468 ـ 545)، در مکه با ابوعبدالله طبری دیدار و از او صحیح مسلم را روایت کرد. همچنین او با ابومحمدبن العرجاء، ابوبکربن الولید طرطوشی و یاران امام محمد غزّالی دیدار کرد و از جمله کسانی است که با زنی به نام «صَباح» کنار «باب الصفا» ملاقات نمود و نزد او برخی متون تفاسیر را قرائت کرد. روزی به شعری که به عنوان شاهد در تفسیر آمده بود برخوردند. صباح پرسید گوینده این شعر کیست؟ از ابومحمدبن العرجاء پرسیدند و او اظهار بی خبری کرد و گفت سراینده آن را نمی شناسد. صباح بداهتا قطعه زیر را سرود:

«خورشید دو ستارت شبانگاه طلوع کرد و پرتوافشانی نمود و خورشیدی که بی غروب است. خورشید روز در شب غروب می کند و خورشید دلها همیشه تابان و بدون غروب است.

9 ـ محمدبن جبیر(540 ـ 599) نویسنده سفرنامه معروف است. از اشعار زیبا و لطیفش قطعه ذیل است:

«نشانه های خانه هدایت در مکه در حالی که نور برآن پرتو افکنده بود، برمن آشکار شد و من با عشق و شوق احرام بستم و قلبم را به عنوان قربانی هدیه کردم.

ابن جبیر در سفرنامه اش از مکه و علمای آن سخن می گوید.

10 ـ ابراهیم بن منبه غافقی به سال 555 ق در مکه صحیح بخاری را از سلطان بن ابراهیم مقدسی به روایت زنی به نام کریمه مروزی استماع کرد و فرا گرفت. از ابوذر هروی که از علمای مکه است. منقول است که می گفت:

«بر شما باد روایت «کریمه»؛ زیرا او صحیح بخاری را از طریق ابوالهیثم نقل می کند.» مراد او آن بود که این زن صحیح بخاری را با اسنادی عالی و خدشه ناپذیر روایت می کند.

* برخی از مشهورترین عالمان قرن هفتم که به مکه سفر کرده اند، عبارتند از:

1 ـ محمدبن عمربن محمد معروف به ابن رُشَید (657 ـ 721). او از نامدارترین علمای اندلس است و سفری به سرزمینهای شرق داشت و بسیاری از دیده ها و مشاهدات خود را در کتابی نوشت و آن را «مل ء العیبة» نام گذاشت. این کتاب در پنج بخش است که چهار بخش آن به خط خود مؤلف موجود است. او بخشی از این کتاب را به حجاز اختصاص داده و در آن مسائل بسیاری از احوال و وضعیت آن جا را بازگو نموده است و همچنین عالمانی را که در آن خطه دیدار نموده. ذکر کرده است. ما این بخش را در جلد سوم از مجله «العرب» چاپ و منتشر کرده ایم.

2 ـ محمدبن ابراهیم بن غصن اشبیلی (631 ـ 723) از علمای بزرگ اندلس بود. برای ادای فریضه حج عازم مکه شد و درآن جا به تعلیم پرداخت و قرآن کریم را آموزش داد و از کسانی که نزد او به تعلّم پرداختند، شیخ خلیل پیشوای مالکیان و شهاب الدین طبری پیشوای حنفیان را می توان نام برد.

اینها نمونه های گذرایی بودند از ارتباط علمای دورترین نقاط جهان اسلام به مکه مکرمه. تا چه رسد به ارتباط جاهای نزدیکتر. چه بسا سؤال شود که عالمان عراق، شام ومصر، تا چه حدی با مکه ارتباط داشتند؟ پاسخ آنست که ارتباط این سرزمینها با «ام القری قابل بیان در صفحات معدودی نیست، بلکه نیاز به مجلدات جداگانه ای دارد. در این جا ناچاریم هرچند به اختصار از ارتباط این سرزمینهای سه گانه که در بردارنده عالمان بسیار و امتحانات زندگی راحت و آرامی برای آنان بود سخن بگوییم. آنان راه دیگری پیش گرفتند که تفصیل آن نیاز به مجال دیگری دارد.

در جنوب شبه جزیره که از نظر شیوه زندگی اجتماعی به ساکنان حرمین شریفین، نزدیک بود و این نزدیکی در شیوه زندگی همواره از وسائل نزدیکی اندیشه و افکار است، چه اثری حاصل شد؟

پاسخ آنست که در قرنهای سوم و چهارم در یمن علامه و دانشمند بزرگواری پدیدار شد که کشورش را ترک نگفت. با این حال تألیفاتش در زمان حیاتش به اندلس رسید، او حسن بن احمد همدانی است.2

در مؤلفاتش اشاراتی دارد که پرده از روی فعالیت و حیات فرهنگی در مکه برمی دارد. همدانی «السیره النبویة» تألیف محمدبن اسحاق را از عالمی مکی به نام خضربن محمدبن داوود، روایت نمود. در مشرق سیره نبویه محمدبن اسحاق به روایت عبدالملک بن هشام از بکائی از مؤلف معروف است و در مغرب این سیره به روایت ابن بکیر شناخته شده است. لیکن تا آن جا که می دانم روایت مکیّان و نقل خضر را تنها همدانی روایت کرده است. البته آنان روایت یا روایات دیگری نیز دارند که در کتابهای ازرقی و فاکهی در باره مکه به آنها اشاراتی شده است.

در این جا مسأله بسیار با اهمیتی در حفظ و نشر فرهنگ اسلامی وجود دارد که ندیده ام هیچ یک از پژوهشگران به آن پرداخته باشند، و آن نقشی است که علمای اندلس در حفظ بخش بزرگی از میراث فرهنگ اسلامی ایفا کرده اند. آنان در سفرهایشان به مکه مطالبی را فرا گرفتند و با عالمانی دیدار کردند و در بازگشتشان آنها را ثبت و منتشر کردند و بعدها جهان اسلام تنها از این طریق توانست این مواریث را بازشناسد و حفظ کند. برای مثال به سه تن از علمای شبه جزیره اشاره می کنم که عالمان اندلسی آنان را شناختند و آثارشان را نقل کردند و عالمان مشرق زمین تنها از طریق این عالمان بودند که آنان را شناختند. این سه تن عبارتند از محمدبن اسحاق فاکهی3 مورّخ اهل مکه، ابوعلی، هارون بن زکریا هَجَری4 و حسن بن احمد همدانی، مورّخ و عالم یمنی.

علمای مغرب در نوشتن سفرنامه های خود بر دیگران پیشی گرفتند و زبانزد این کار گشتند. شاید علت آن، دوربودن آن سرزمین از مراکز فرهنگی و محافل علمی در حجاز و شام و عراق در دوران نخستین و مصر و استانبول در دوران اخیر بوده باشد. در این مراکز و محافل بود که فرهنگ اسلامی نخست ریشه دوانید و پاگرفت و گسترش یافت و به همه جا منتشر گشت. سرزمین مغرب بزرگ باتمامی کشورهای آن از جمله اندلس، هرچند در دوران شکوفایی خود به رود پرخروش فرهنگ اسلامی پیوستند و بر شتاب آن افزودند؛ لیکن علمای آن به این مراکز بویژه مکه و مدینه به چشم دیگری می نگریستند و آن جاها را محط رجال و غایت آمال و کعبه مقصود خود می شناختند و تنها برای برآوردن فریضه حج عازم آن خطه نمی شدند. که آن سرزمین را محلی برای دانش اندوزی، برآوردن نیازهای معنوی و شرکت در بزرگترین گردهم آیی و دیدار با عالمان می دانستند.

برای گفتگو از توجه عالمان مغربی به تدوین مشاهدات سفرهایشان به مجال بیشتری نیاز است. لیکن کافی است بدین مناسبت اشاره کوتاهی به یکی از این سفرنامه ها کنم.

پژوهشگر تاریخ فرهنگ، هنگام تحقیق متوجه می شود که از قرن یازدهم هجری تا پایان قرن سیزدهم که جمود و درجازدن برتمام جنبه های فرهنگ حاکم شده بود، ادبیات سفرنامه نویسی شکوفا می گردد.

گمان نمی کنم سخنی را که در «نشست مورّخ اندلسی، ابن حیان» که در رباط آخرماه محرم همین امسال (1402 ق) برگزار شده بود. به زبان آوردم دور از حقیقت باشد:

«سفرنامه های ابن بطوطه و ابن جبیر ـ با تمام ارزشمندی که دارند ـ نمی توانند آینه تمام نمای دیگر سفرنامه های علمای مغرب باشند و پژوهشگران در هریک ازآنها با اطلاعاتی جدید و خاص و کامل در باره شبه جزیره و احوال آن روبرو می شوند.»

مبالغه نیست اگر گفته شود در سفرنامه های ابن رُشَید فهری، تحیببی، عبدری، عیاشی، احمدبن ناصر دَرعی و محمدبن عبدالسلام دَرعی و کسان دیگری که تا پایان قرن سیزدهم دست به نوشتن سفرنامه زدند، دقیق ترین، کاملترین، و معتبرترین منابع برای بررسی شهرهای ارجمند مکه و مدینه، از جهات اجتماعی، اقتصادی،و فرهنگی به شمار می روند و تاکنون به پژوهشگری برنخورده ام که به این سفرنامه ها به عنوان فراگردی که در موضوع خود رو به تکامل است و به کمال نزدیکتر می شود بنگرد.

معروفترین سفرنامه های حج

تنها مجال آن باقی است تا به ذکر مهمترین سفرنامه های حج که امکان دانستن آن برای هر محققی ممکن است بپردازیم. مطالب بسیاری از این سفرنامه ها که مربوط به حج است به صورت خلاصه در مجله «العرب» به چاپ رسیده و منتشر شده است.

سفرنامه ابن جبیر

محمدبن احمدبن جبیر کنانی اندلسی (528 ـ 670 ق) مشاهدات و دیده های خود را در سفری که سالهای 578 ـ 581 ق) داشته خود ـ و به قولی یکی از شاگردانش ـ نوشت و این سفرنامه همان رحله ابن جبیر» معروف است. این سفرنامه بارها چاپ شد و مورد بررسی برخی پژوهشگران از جمله استاد عبدالقدوس انصاری قرار گرفت. نامبرده تحقیق خود را به نام «مع ابن جبیر» فی رحلته» منتشر کرده است.

سفرنامه ابن رُشیَد

نامش محمدبن عمربن رُشَید فهری بستی اندلسی (657 ـ 721ق) است. او از مصر و شام و حجاز دیدار کرد و از طریق شام در 23 ذیقعده سال 684 به مدینه منوره رسید و پس از ادای فریضه حج در 28 ذیحجه سال 684 از مدینه بازگشت و از «عقبه» در 25 محرم سال 685 گذشت و به ساحل رسید.

با آنکه علمای پیشین به سفرنامه ابن رشید که آن را «مل ء العیبة، فیما جمع بطول الغیبه، فی الوجهتین الکریمتین الی مکه و طیبة» نام نهاده بود توجه و عنایت خاصی داشتند. لیکن همه آن ـ که از مفصلترین و کاملترین سفرنامه هاست ـ به دست ما نرسیده است و اجزاء بجا مانده ظاهرا به خط خود مؤلف است. دوست ما استاد محمد حبیب بن خوجه مفتی کشور تونس، مشغول تحقیق و تصحیح این سفرنامه است و در 14 ماه ربیع الاول سال 1402ق به من خبر داد که دو بخش از آن را چاپ کرده است.

سفرنامه عبدری

محمدبن محمدبن علی عبدری حیحی ـ منسوب به حاحه (برخلاف قاعده نسبت) قبیله ای از بربر در مغرب دور از عالمان قرن هفتم بود.

او در سال 689ق از طریق ساحل عازم مکه شد و بر مصر گذر کرد و این راه را منزل به منزل توصیف نمود و از سفرنامه ابن جبیر سود جست و مطالبی در سفرنامه اش ذکر کرد که در سفرنامه ابن جبیر نیامده است.

این سفرنامه با تحقیق محمد الفاسی در سال 1388ق (1968م) در شهر رباط چاپ و منتشر شده است.

سفرنامه تجیبی

قاسم بن یوسف بن علی بستی تجیبی (670 ـ 730ق)، در سال 696 از طریق دریا به مکه مشرف شد. او از «عیذاب» حرکت کرد و پس از 24روز سفر دریایی در 8رمضان آن سال به بندره ابحر» یکی ازبنادر «جده» رسید.

اکنون نسخه کاملی از این سفرنامه موجود نیست، بلکه تنها بخشی از آن بجا مانده است که از توصیف شهر «قاهره» شروع و به اقامت در «منی» ختم می گردد. این بخش را دوست ما استاد عبدالحفیظ منصور تحقیق و در 557 صفحه در تونس چاپ و منتشر کرده است.

سفرنامه ابن بطوطه

نامش محمدبن عبدالله بن محمد لواتی طنجی(703 ـ 779ق)، معروف به ابن بطّوطه (با تشدید طای ضمه دار) است و سفرنامه اش بسیار مفصل و گسترده است. او به سرزمینهای اسلامی و کشورهای مشرق در دوران خود سفر کرد و سفرش بیست و هفت سال طول کشید و از سال 725ق آغاز گشت.

محمدبن جزی کلبی در سال 756 در شهر «فاس» مشاهدات ابن بطوطه را از او شنید و آن را مکتوب کرد و بر آن نام «تحفة النظار فی غرائب الامصار و عجائب الاسفار» نهاد.

در این سفرنامه برخی کژیها و نادرستی ها وجود دارد. از جمله آنچه از شیخ الاسلام ابن تیمیه نقل می کند؛ او به گونه ای از ابن تیمیه سخن می راند که گویی به حضورش رسیده و او را درک کرده است. حال آنکه چند روز قبل از رسیدن ابن بطوطه به دمشق، ابن تیمیه زندانی شده و تا آمدن او از زندان خارج نشده بود.

این سفرنامه به دلیل شمول و گستردگی آن، از معروفترین سفرنامه ها به شمار می رود و بسیار مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته و به زبانهای گوناگون ترجمه شده و بارها به طبع رسیده است.

سفرنامه بلوی

خالدبن عیسی بن احمد بلوی اندلسی، از اهالی قرن هشتم بود. او با کاروان کرکی از طریق مصر و سپس شام سفر کرد و در نوزدهم ذیقعده سال 737ق به مدینه رسید و فریضه حج را بجا آورد. سپس در 24 محرم سال 738 ق از مدینه بازگشت و «عقبه» و «قدس» را پشت سرگذاشت و در 14ماه صفر سال 738 به قاهره پاگذاشت.

سفرنامه اش، «تاج المَفْرِق فی تحلیة المشرق» نام دارد و مؤلف «نفح الطیب» آن را سفرنامه ای بزرگ و دارای فایده ها و نکته های بسیاری می داند.

نسخه های خطی آن را مطالعه و آن چه را که به حج مربوط می شد خلاصه کردم و متوجه برخی آشفتگی ها در ترتیب منازل راه حج گشتم که به این مطلب در مجله العرب، (سطر11، ص 731) اشاره کرده ام. اندکی بعد دریافتم که این سفرنامه چاپ شده است.

سفرنامه صفدی

نامش خلیل بن ایبک صفدی (متوفای سال 764) است و سفرنامه اش «حقیقة المجاز الی الحجاز» نام دارد.

نسخه ای خطی از این سفرنامه ـ که به گفته ابن عبدالسلام در سفرنامه اش به خط خود مؤلف است ـ در زاویه «درعه» در مغرب موجود است. همچنین با خبر شده ام که نسخه دیگری از آن در کتابخانه شیخ الاسلام عارف وجود دارد. ابن عبدالسلام در سفرنامه اش و نویسنده سفرنامه «در الفوائد المنظمة» از مطالب این سفرنامه استفاده و از آن نقل قول کرده اند.

سفرنامه قلصادی

ابوالحسن علی قلصادی اندلسی (متوفای سال 891ق)، از راه دریا در ماه شعبان سال 851 ق به «جده» رسید و پس از ادای فریضه حج از طریق دریا «رابغ» و «عقبه» را پشت سرگذاشت و در محرم سال 852 ق به مصر رسید.

این سفرنامه را دوستمان و استاد دانشگاه زیتونه در تونس، آقای محمد ابوالاجفان تحقیق و آن را در 256 صفحه به سال 1399 ق (1978م) در تونس چاپ و منتشر کرده است.

درر الفوائد المنظمة

این کتاب ـ چون نامش ـ با گستردگی، اخبار حج و راه مکه معظمه را گزارش می کند و به خامه محمدبن عبدالقادر جزیری مصری حنبلی (متوفای سال 944ق) تحریر شده است و شامل سفرهای او از قاهره به مکه از طریق ساحلی است و از این جهت داخل سفرنامه های حج می شود.

این سفرنامه براساس نسخه ناقصی چاپ شده است، در صورتی که دو نسخه خطی کاملی از آن وجود دارد؛ یکی در «دارالکتب» در قاهره و دیگری در کتابخانه «القرویین» در شهر فاس. در این مورد بنگرید به مجله «العرب» سطر 12 صفحه 331.

سفرنامه بکری

عالمان بسیاری از بکری ها وجود داشته اند و برخی نیز سفرنامه هایی نوشته اند، از جمله سفرنامه ای به یکی از آنان منسوب است، که دارای اسلوب ادبی زیبایی است و مؤلف بدون تکلّف منازل راه را با نثر و شعر توصیف می کند. این سفرنامه منازل حج را از «برکه» ـ نخستین منزل از طرف قاهره ـ تا مکه و صف می کند و از طریق صحرای سینا، ساحل دریا، ینبع. «بدر» و رابغ مشاهدات خود را ثبت می نماید.

عیاشی این سفرنامه را چنین وصف می کند: «در مصر به نوشتاری از شیخ محمدبکری ـ گمان می کنم محمدبن شیخ زین الدین نام داشته باشد ـ برخوردم که در آن با نثری رسا و عباراتی استوار و زیبا منازل راه مکه را در رفتن و بازگشتن وصف کرده است. و فاصله میان این منازل را با ساعت و دقیقه و نوع مسیر از نظر دشواری و آسانی برآورد و تحقیق کرده است و در هر منزل شعری مناسب حال آن آورده است.

این بکری که عیاشی او را نویسنده سفرنامه پنداشته است، زین الدین محمدبن زین العابدین محمدبن محمدبکری صدیقی مصری است و دو تألیف در باره دولت ترکیه دارد که خیرالدین الزرکلی آنها را در «الاعلام» خود آورده و سال وفات او را(1028 ق) دانسته است.

تاکنون به سفرنامه اش دست نیافته ام، لیکن گزارش منازل را بطور کامل در سفرنامه های عیاشی، ابن ناصر، ابن عبدالسلام و ابی مدین به دست آورده و آنها را در مجله «العرب» منتشر ساخته ام.

سفرنامه بکری

ابن بکری در قرن یازدهم می زیست و سفرنامه اش را «الحقیقة و المجاز» نام نهاد که نسخه خطی آن در «دارالکبت المصریة» موجود است. دکتر احمد سامح خالدی، خلاصه آن را در مجله «الرساله» که در قاهره منتشر می شد چاپ کرده است.

سفرنامه عیّاشی

ابوسالم عبدالله بن محمد عیاشی ـ منسوب به قبیله آیه عیّاسی ـ فاسی (1037 ـ 1090 ق) سفرنامه حج خود را نوشت و نامش را «ماءالموائد» نهاد. این سفرنامه از کاملترین سفرنامه هاست و کاملترین سفرنامه ای است که از آن اطلاع یافته ام. در این سفرنامه آمده است: «قصدم از نوشتن این سفرنامه ـ ان شاءاللّه ـ آن است تا دیوان علم و دانش باشد نه کتاب قصه و لطیفه و اگر این دو نیز در کتابم یافت شوند، برای آن است تا خوانندگان بیشتر و بهتر در آن بنگرند، مخصوصا اگر از متفنین و از کسانی باشند که از هر چمن گلی می چینند. اصحاب نظر و فهم در آن هرگونه سود و نفعی خواهند یافت که در هیچ کتاب دیگری دیده نمی شود.»

در حقیقت، این سفرنامه ـ همان گونه که مؤلف آن گفته است ـ به سبب داشتن مباحث متنوع علمی و گزارش کامل منازل راه مکه و مشاعر مقدس آن و توصیف دقیقی از اوضاع اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و اداری حجاز، یک دیوان علم به شمار می رود. علاوه بر آن به خاطر داشتن مباحث ادبی. قصه ها و قطعات شعر، کتاب سرگرم کننده ای نیز هست و شوق خواننده را برای مطالعه آن برمی انگیزد.

سفرنامه عیاشی منبعی برای بسیاری از جهانگردان و رهاله های مغربی پس از او مانند ابن ناصر، ابن عبدالسلام و زبادی به شمار می رود. لذا ابن ناصر در سفرنامه اش عیاشی را «پیشوا و مقتدای رحالان زمان ما» معرفی می کند و بسیاری از مطالب سفرنامه عیاشی را در سفرنامه اش با تلخیصی می آورد که گاه منبع خود را نام می برد و گاه فراموش می کند آن را ذکر نماید.

عیاشی در سالهای 1059، 1064 و 1072 به مکه رفت و فریضه حج را بجا آورد و در جوار حرمین (مکه و مدینه)، قدس و «الخلیل» مجاور و مقیم گشت و آثاری نوشت که از جمله همین سفرنامه با نام «ماءالموائد» می باشد.

این کتاب در سال 1316ق با چاپ سنگی و خط مغربی در دوجلد (شامل 1890صفحه) همراه با فهرستها، مقدمه ها و اصلاحات مطبعی، در شهر فاس به چاپ رسید. سپس به صورت افست در سال 1397ق (1977م) تجدید چاپ شد و استاد محمد حجّی، استاد تاریخ در دانشکده ادبیات در شهر «رباط» برای آن فهرستهای مفصل اعلام، اماکن و کتابها نوشت که به صورت پیوست در پنجاه صفحه به جلد دوم افزوده شد.

سفرنامه قیسی

محمدبن احمد قیسی، معروف به ابن ملیح، در قرن یازدهم می زیست و سفرنامه اش را «انس الساری السارب، من اقطار المغارب، الی منتهی الآمال و المآرب سید الاعاجم و الاعارب» نام نهاد.

این سفرنامه با تحقیق شیخ محمد فاسی در شهر «رباط» در سال 1388ق چاپ شده است.

سفرنامه هشتوکی

نامش احمدبن محمدبن داوودبن یعزی جرولی نسب (متوفای 1096ق) و معروف به هشتوکی است.

در کتابخانه عمومی سفرنامه خطیی وجود دارد که دوستمان، محمدبن ابراهیم کتانی آن را نوشته هشتوکی سابق الذکر می داند لیکن در جایی از این سفرنامه دیدم که تاریخ سال 1099ق ذکر شده و مؤلف آن معاصر سلطان اسماعیل، پادشاه مغرب که طی سالهای 1082 تا 1139ق حکمرانی می کرد، است و برای پیروزی این سلطان در کتابش دعا نموده و همچنین مؤلف با شیخ عبدالله بن سالم بصری (متوفای سال 1134) دیدار داشته است.

بهرحال مؤلف در قرن یازدهم زندگی می کرده است و شیخ عیاشی را شیخ خود معرفی می کند. اسلوب و شیوه نگارش سفرنامه گویای بضاعت مزجاة نویسنده و ناتوانی علمی اوست اگرچه از فایده هایی خالی نیست.

سفرنامه ناصری

مؤلف این سفرنامه احمدبن محمدبن ناصر درعی (1057 ـ 1129) است.

این سفرنامه از کاملترین و مفیدترین سفرنامه ها به شمار می رود و مؤلف در نوشتن آن بر سفرنامه استاد و شیخش ابوسالم عیاشی ـ که او را پیشوای رحالان معرفی می کند ـ تکیه کرده است. ابن ناصر چهار مرتبه به مکه سفر کرد و حج گزارد که نخستین این سفرها در سال 1121ق بود.

این سفرنامه با چاپ سنگی در دو جلد (شامل 442 صفحه) در شهر «فاس» به سال 1320ق منتشر شده است.

سفرنامه نابلسی

عبدالغنی بن اسماعیل نابلسی دمشقی (1050 ـ 1143ق)، کتابهای بسیاری در علوم مختلف روزگار خود نوشت که از آنها آنچه به این بحث مربوط می شود. سفرنامه های سه گانه اوست. مهمترین و پرفایده ترین این سه کتاب «الحقیقة و المجاز، فی رحلة الشام و مصر و الحجاز» است. این کتاب در سه بخش است و بخش سوم آن در باره حجاز است در این بخش می خوانیم که مؤلف برای رسیدن به مکه از مصر حرکت می کند و از راه زمینی خود را به مدینه و سپس مکه می رساند و آن گاه به مدینه بازگشته از آن جا از راه خشکی به دمشق می رود.

مؤلف این سفرنامه را به شیوه یادداشتهای روزانه نویسی، فراهم آورده است. طبق این سفرنامه مؤلف در هفتم رجب سال 1104ق از مصر خارج می شود و در یک صد و هشتاد و سومین روز سفرش وارد حجاز می شود و در سیصد و هشتاد و هشتمین روز وارد دمشق می شود و مشاهدات خود را طی دویست و پنج روز ثبت می کند.

این سفرنامه ـ یا سفرنامه های از این قبیل ـ از مفیدترین سفرنامه هاست. و بیشترین اطلاعات را در خود جمع کرده است، هرچند برخی از مطالب و آراء آن با روح عصر ما سازگار نیست.

تاکنون این سفرنامه چاپ نشده است.

سفرنامه منالی زبادی

نامش عبدالمجیدبن علی حسنی ادریسی فاسی (متوفای سال 1163ق) است و سفرنامه اش «بلوغ المرام بالرحلة الی البیت الحرام» نام دارد. او در سال 1148 راهی مکه شد و حج گزارد.

زبادی قصیده ای در بیان مناسک حج سرود و آن را «اتحاف المسکین الناسک لبیان المراحل و المناسک» نام نهاد و ضمیمه سفرنامه اش نمود. او دارای اشعاری است از نوع شعر عالمان، از آن جمله قصیده ای است با مطلع زیر:

«سلام بر نجد و ساکنان نجد، سلام دوستاری سرشار از شوق و شیدایی.5

که در آن نسبت به منازل حجاز ابراز علاقه و شیفتگی می کند.

این سفرنامه همچنان به صورت خطی است و نسخه ای از آن در کتابخانه عمومی شهر «رباط» موجود است. در این سفرنامه اوبسیار به سفرنامه عیاشی تکیه کرده و در حقیقت، متمم دو سفرنامه عیاشی سفرنامه ابن ناصر و همچنین سفرنامه درعی به شمار می رود.

سفرنامه سویدی

نامش ابوالبرکات، عبدالله بن حسین سویدی بغدادی، (1104 ـ 1174ق) است و سفرنامه اش «النفحة المسکیة فی الرحلة المکیة» نام دارد و یکی از نسخه های خطی آن در کتابخانه شیخ الاسلام مدینه، عارف حکمه، موجود است.

سفرنامه ابن عبدالسلام

محمدبن عبدالسلام بن عبدالله ناصری درعی (متوفای سال 1239) از خاندان نامدار و اهل علم و معرفت بود. او دوبار حج بجا آورد و نخستین بار در سال 1196 و دومین مرتبه در سال 1211ق.

در باره ـ نخستین سفرش به مکه، سفرنامه بزرگش را که از بزرگترین و مفصلترین سفرنامه هاست نوشت و در آن به بسیاری از سفرنامه های پیش از خود مانند سفرنامه عیاشی، سفرنامه عبدری، سفرنامه صفدی، سفرنامه تجیبی، سفرنامه بکری و سفرنامه ناصری رجوع کرد و از آنها بهره جست.

در باره دومین سفرش نیز، سفرنامه کوچکش را نوشت، لیکن سفرنامه بزرگ نخستینش، از بسیاری از سفرنامه ها سودمندتر و کاملتر است و همچنان به صورت خطی است و نسخه ای از آن در کتابخانه عمومی در شهر «رباط» نگهداری می شود که در دوران مؤلف نوشته شده است و چه بسا پیش نویس تألیفش و به خط خود مؤلف باشد.

سفرنامه تا مراوی

محمدبن محمد مزواری تا مراوی از مغرب دور در سال 1242 حج گزارد و سفرنامه اش را بطور کامل نویسنده کتاب «المعسول» نقل کرده است (ج 8، ص 197به بعد). این سفرنامه بسیار مختصر است، لیکن خواندن آن فایده هایی دارد هرچند در نقل نامهای مکانها اشتباهاتی مرتکب شده است.

سفرنامه ادریس علوی

ادریس بن عبدالهادی علوی حسنی فاسی (متوفای در مدینه به سال 1331ق)، ازطریق دریا و از کانال سوئز حرکت کرد و به «ینبع» رسید و در سال 1288 فریضه حج را بجا آورد و سفرنامه خود را نوشت. این سفرنامه بسیار مختصر است و نسخه خطی آن در کتابخانه عمومی شهر «رباط» نگهداری می شود.

سفرنامه ابن کسیران

محمدبن الطیب بن کیران فاسی (متوفای سال 1314ق) در سال 1293ق به مکه مشرف شد و فریضه حج بجا آورد. آن گاه مشاهدات خود را در سفرنامه اش گزارش نمود و آن را «الرحلة الفاسیة الممزوجة بالمناسک المالکیه» نام نهاد. او از طریق دریا و با کشتی این مسیر را طی کرد. این سفرنامه در شهر فاس چاپ شده است، و از نسخه خطی آن در کتابخانه شهر «رباط» با خبر شده ام. این سفرنامه بویژه در توصیف راه میان مکه و مدینه قابل استفاده و مفید است.

سفرنامه حمیدی

مؤلف آن اسماعیل حمیدی مالکی (واحتمالاً از اهالی مصر) است که در قرن سیزدهم می زیست و در سال 1297ق از کانال سوئز عازم «جده» شد و به مکه رفت و فریضه حج را بجا آورد.

نسخه خطی این سفرنامه که از آن با خبر شده ام در کتابخانه شهر «رباط» است و با مناسک حج آمیخته است و با وجود اختصار آن دارای فایده هایی است.

سفرنامه تونسی

محمدبن عثمان سنوسی تونسی (1266 ـ 1318). از علمای نامدار تونس است که در سال 1299 عازم مکه شد و حج نمود.

سفرنامه تونسی شامل مباحث بسیار و متنوعی است و مؤلف به نوشتن تاریخ علما و سرگذشتشان توجه خاص دارد همچنانکه مشاهدات خود را در مکه و مدینه می نگارد و در بازگشت با حجاج شام مسیر مکه تا شام را نیز بخوبی گزارش می کند.

در تونس به کار انتشار این سفرنامه پرداخته اند و نخستین بخش آن که ویژه زندگینامه هاست، منتشر شده است.

در قرن چهاردهم نیز بسیاری از آن خطه عازم مکه شدند و مشاهدات خود را نوشتند و سفرنامه های خود را تدوین کردند. برخی از این سفرنامه ها عبارتند از:

1 ـ «دلیل الحج، للوارد الی مکّة و المدینة من کل فجّ» نوشته محمدصادق. این کتاب شامل سه سفر مؤلف است:

مرتبه اوّل: از «وجه» به مدینه منوره و از آن جا به «ینبع» در سال 1277.

مرتبه دوّم: برای فریضه حج در سال 1287ق به عنوان مسئول امورمالی، گزارش این سفر را در کتابی نوشت و آن را «مشعل المحمل» نام نهاد.

و در مرتبه سوم: برای بجاآوردن حج در سال 1302 که گزارش آن را در کتابی بنام «کوکب الحج» نوشت. مؤلف گزارش هرسه سفر را در این کتاب جمع کرد و در سال 1313(1896م) در 152 صفحه همراه با تصاویر آن را چاپ کرد.

2 ـ «مشعل المحمل» نوشته محمدصادق که مؤلف در سال 1297ق در آن مسیر حاجیان مصری را از طریق خشکی در رفت و برگشت گزارش و توصیف می کند. این سفرنامه در سال 1298 در 60صفحه چاپ شد و اینک بخشی از کتاب دلیل الحج آنف الذکر است.

3 ـ «التحفة الیمینة فی الاخبار الحجازیة» نوشته محمد یمنی بن علی بن عرعار محار عنابی جزایری. این کتاب در قاهره به سال 1311 در 39 صفحه چاپ شده است.

4 ـ «الرحلة الوهبیة» الی الاقطار الحجازیة»،نوشته احمدعلی شاذلی مؤلف «جریده الاسلام» این سفرنامه گزارش مختصری است از سفر مؤلف برای ادای فریضه حج به سال 1321ق. در 86صفحه در قطع جیبی و با تمام اختصارش گزارش و توصیف مجمل و سربسته ای است از هرج و مرج و ناامنی حاکم بر حجاز در آن دوران.

5 ـ «مرشد الحجاج الی الاماکن المقدسة» نوشته محمدحسن غالی. این کتاب در رحمانیه قاهره در سال 1923م چاپ شده و شامل 200صفحه است.

6 ـ «مراة الحرمین» نوشته تیمسار سرتیپ ابراهیم رفعت پاشا(1273 ـ 1353) امیر الحاج مصر در سالهای 1320، 1321 و 1325. این کتاب از مفیدترین و مفصل ترین سفرنامه هاست که در دو جلد (935 صفحه) همراه با تصویرها و نقشه های دقیق توسط چاپخانه «دارالکتب المصریة» در سال 1344 ق بشکل بسیار خوبی چاپ و نشر شده است.

7 ـ «المرحلة الحجازیة» نوشته محمدلبیب بتنونی. مؤلف در این کتاب سفر حج خدیو عباسی حلمی در سال 1327 ق (1909 م) را گزارش می کند.

این کتاب از مفصل ترین سفرنامه هایی است که به بحث از مسائل عمومی حجاز پرداخته است هرچند در این زمینه خطاهایی نیز در آن یافت می شود. این سفرنامه در سال 1329 به صورت خوبی و همراه با تصویر چاپ شده است و به غیر از تصویرها و نقشه ها 334صفحه دارد.

8 ـ «سیاحتی الی الحجاز» منسوب به غریب بن عجیب هاشمی است و در قاهره به سال 1915م در 457صفحه همراه با عکس چاپ شده است.

9 ـ «تذکار الحجاز» سفرنامه مختصری است از عبدالعزیز صبری از مصر در آخر دوران شریف حسین حاکم مکه. این سفرنامه با اختصاری که دارد، مفید است و در سال 1342ق در چاپخانه سلفیه در 228 صفحه چاپ شده و شامل عکسهایی است:

10 ـ «فی قلب نجد و الحجاز» نوشته محمد شفیق مصطفی، روزنامه نگاری مصری که از قاهره از طریق فلسطین در سال 1346ق (1927م) راهی مکه شد و پس از گذر از «قریات الملح» «جوف» «قصیم» و «ریاض» به مکه رسید و گزارش مشاهدات خود را در روزنامه «السیاسة» منتشر ساخت. آن گاه «دارالمناره» این مقالات را در کتابچه ای شامل 67 صفحه به چاپ رساند. در این سفرنامه علی رغم اختصارش، اطلاعات جالبی وجود دارد.

11 ـ «مرشد الحاج» نوشته عبدالوهاب مظهر در سال 1347 ق. این سفرنامه در 103 صفحه چاپ شده است.

12 ـ «الارتسامات اللطاف فی خواطر الحاج الی اقدس مطاف».

نوشته امیر شکیب ارسلان (1286 ـ 1366 ق). که مؤلف در آن گزارش سفر حج خود را در سال 1348ق طی 304 صفحه می نویسد و مکه و طائف را وصف می کند و در باره آبادانی شبه جزیره و مسائل گوناگون زندگی آن خطه به تفصیل بحث می کند. تا آن جا که این سفرنامه از مفیدترین و کاملترین سفرنامه ها به شمار می رود.

13 ـ «رحلة الحجاز» نوشته ابراهیم عبدالقادر المازنی (1308 ـ1368ق) درسال 1349(1930م) در وصف مراسم جشن به تخت نشستن ملک عبدالعزیز آل سعود. این کتاب در سال 1930 در 166 صفحه همراه با تصویر چاپ شده است.

14 ـ «مشاهداتی فی بلاد الحجاز» نوشته عبدالوهاب خضیر. کتابچه ای در 43صفحه که مراسم به تخت نشستن ملک عبد العزیز در سال 1349 (1930م) را گزارش می کند. این کتابچه با مقدمه احمد زکی پاشا و همراه با تصاویر چاپ شده است.

15 ـ «فی المملکة الروحیه للعالم الاسلامی (رحلة الی الحجاز سنة 1930 ـ 1931م)» نوشته مصطفی محمد. این کتاب در 230صفحه همراه با تصاویر در چاپخانه «المدینة المنورة» چاپ شده است.

مشخصات منبع ترجمه چنین است:

اشهر رحلات الحج: 1 ملخص رحلتی ابن عبدالسلام الدَرعی المغربی، حمد الجاسر، الریاض، منشورات الرفاعی، 1402ق. ص 11و 31.

منبع : پایگاه اطلاع رسانی حوزه

  • ۹۵/۱۰/۲۸
  • ایران حج www.iranhaj.com

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی