حج پیامبر اسلام (ص)
معاویه بن عمار از امام صادق (ع) نقل می کند که فرمود: رسول اکرم (ص ) در مدت ده سال که در مدینه بود، حج به جا نیاورد، تا آیه کریمه: «و عموم مردم را (براى آمدن) به حج دعوت کن تا در حالى که پیاده و بر مرکبهاى لاغر سوارند از هر راه دورى براى حج بیایند»،[۸۲] نازل شد.
بقیه در ادامه مطلب
رسول اکرم (ص) عازم حج شده به منادیان دستور داد با صداى رسا به مردم مدینه و حومه آن اعلان کنند که امسال پیامبر (ص) می خواهد به مکه رود و حجّ به جا آورد. این اطلاع به مردم ساکن مدینه و اطراف و بادیه نشینان رسید و همه اجتماع کردند.
رسول اکرم (ص) چهار روز به آخر ذی قعده مانده، حرکت کرد و هنگامى که به منطقۀ «ذو الحلیفه» رسید، ظهر شد. حضرت در آن جا غسل کرد و حرکت کرد تا به مسجد شجره رسید. در آن جا نماز ظهر را خواند و براى حجّ احرام بست…. امام (ع) فرمود: هنگامى که رسول اکرم (ص) از سعى بین صفا و مروه فارغ شد، در مروه ایستاد، رو به مردم کرد و حمد و ثناى الهى به جا آورد.
سپس فرمود: این جبرئیل است (و اشاره به پشت سرش کرد) به من امر می کند که دستور دهم هر کس قربانى نیاورده باید محلّ شود و حتى اگر من قربانى نیاورده بودم، مُحلّ می شدم، ولى هر کس قربانى آورده جائز نیست که از احرام خارج شود تا وقتى قربانى به محلّ خود برسد (در منى ذبح و نحر شود).
پس مردى از میان جمعیت برخاست و از روى انکار عرض کرد: آیا ما «حاج» و قاصد حج باشیم در حالى که از سر ما آب بچکد؟ (یعنى غسل جنابت کرده باشیم).
حضرت فرمود: تو به این حکم هرگز ایمان نخواهى آورد! سپس سراقه بن مالک از جا برخاسته عرض کرد: یا رسول اللَّه (ص) احکام دین را به ما آموختى، گویا ما امروز به دنیا آمدیم، اینک به ما بگو این حکم، مخصوص همین سال است یا براى همیشه می باشد؟
رسول اکرم (ص) فرمود: این حکم، ابدى است تا روز قیامت. سپس انگشتان خود را در یک دیگر جفت کرد و فرمود: عمره و حج این چنین باهم اند و عمره تا روز قیامت داخل حج شد.
در این هنگام على (ع) از یمن به مکّه رسید و وارد بر رسول اکرم (ص) شد. وقتى که به خانه رفت، دید فاطمه زهرا (س) از حال احرام خارج شده و لباسهاى رنگین پوشیده است.
از فاطمه سؤال کرد که این چه حال است چرا از احرام خارج شدهاى؟ دختر پیغمبر (ص) گفت: رسول خدا ما را چنین دستور داده است.
على (ع) نزد رسول اکرم (ص) آمده عرض کرد: یا رسول .. من فاطمه را دیدم که لباس رنگین پوشیده و از احرام خارج شده است. رسول اکرم فرمود: من مردم را به این حکم دستور دادهام.
سپس فرمود: یا على تو چگونه محرم شده و تلبیه گفتهاى؟ عرض کرد: مانند شما، حضرت فرمود: تو بر احرامت باقى باش مانند خود من و در قربانى با من شریک هستى.
بعد امام صادق (ع) فرمود: رسول اکرم (ص) و یارانش وقتى به مکّه رسیدند، به منزل هیچ کس نرفته و در بیرون شهر مکه منزل کردند، تا روز هشتم موقع ظهر که رسول اکرم (ص) دستور داد تا مردم غسل کنند و براى حجّ احرام بسته و تلبیه بگویند.
رسول اکرم (ص) و یارانش لبیک گویان براى حجّ حرکت کردند تا به «منى» رسیدند. در آن جا نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و نیز نماز صبح را خواندند و صبح کردند در حالى که مردم به دور آن حضرت جمع بودند.
عادت قریش این بود که در عرفات با مردم وقوف نمی کردند و در مزدلفه می ماندند و از آن جا حرکت می کردند و دیگران را مانع مىشدند؛ زیرا آنان از مساوات با مردم دیگر ننگ داشتند و در مشعر نیز از راهى دیگر بازمی گشتند، تا خداوند این آیه را نازل کرد: … ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفاضَ النَّاسُ[۸۳]، … هم چنان که مردم حرکت میکنند شما نیز حرکت کنید… .
به دنبال نزول آیه، رسول اکرم (ص) دستور حرکت از مزدلفه به عرفات داد و این امر مخالف تصور قریش بود که رسول خدا مانند آنها حرکت کند.
رسول اکرم (ص) وارد صحراى عرفات شد و در مکانى بنام «غره» که وسط آن صحرا بود، نزدیک کوههاى اراک خیمه خود را برپا کرد و مسلمانان نیز گرد آن حضرت خیمه زدند. وقتى ظهر شد، حضرت غسل کرد و تلبیه را ترک گفت تا به محل نماز آمد و در آن جا مردم را موعظه کرد و احکام و اوامر و نواهى الهى را بیان نموده سپس نماز ظهر و عصر را با یک اذان و دو اقامه خواند.
سپس از آن جا حرکت کرد به موقف عرفات رسید و در آن جا ایستاد. مردم همه دور آن حضرت ایستادند و شترها را خواباندند. حضرت به آنها فرمود: همه این بیابان و صحرا موقف است و تنها محل وقوف این جا نیست که من ایستاده و شترم را خوابانده ام. مردم متفرق شدند. وقتى که خورشید غروب کرد رسول اکرم (ص) آن گاه دستور حرکت داد تا به مزدلفه که همان مشعر الحرام است رسیدند. در آن جا نماز مغرب و عشاء را باز به یک اذان و دو اقامه خواندند و در آنجا ماند تا وقتى نماز صبح را نیز به جا آورد.
رسول خدا (ص) دستور داد: افراد ناتوان بنى هاشم عجله کنند و در شب، جلوتر از دیگران به سوى منى حرکت نمایند، ولى فرمود که تا خورشید طلوع نکند، رمى جمره عقبه ننمایند.
وقتى هوا روشن شد، رسول خدا (ص) و مسلمانان به سوى منى کوچ کرده وارد منى شدند و جمره عقبه را رمى کردند و قربانىهایى را که رسول اکرم (ص) آورده بود، (۶۴ یا ۶۶ رأس بود و على (ع) ۳۴ یا ۳۶ رأس)، در آن جا کشتند و رسول خدا (ص) فرمود: از هر قربانى کمى بگیرند و آنها را در دیگ پخته و حضرت با على (ع) خوردند و گوشت و پوست همه قربانی ها را صدقه دادند.
رسول خدا (ص)، سپس به زیارت خانه خدا رفت و بعد، به سوى منى بازگشت و تا آخر روزهاى تشریق در آن جا ماندند و هر روز سه جمره را رمى کردند و از آن جا حرکت کردند تا به بیابان اطراف مکه رسیدند.
در این هنگام عایشه جلو آمد و عرض کرد: سایر زنان شما با یک حج و عمره برمی گردند و من تنها با یک حجّ برمی گردم. پیامبر (ص) او را با برادرش عبد الرحمن بن ابى بکر، به «تنعیم» (محلى است خارج مکه که براى احرام عمره بدانجا می روند)، فرستاد و از آن جا براى عمره مفرده محرم شد و به خانه رفت و طواف کرده و در مقام ابراهیم دو رکعت نماز طواف خواند و بین صفا و مروه سعى کرد و … نزد رسول اکرم (ص) آمد و همان روز از مکه حرکت کردند و حضرت داخل مسجد الحرام نشد و طواف نکرد و از بالاى مکه وارد شد و از پائین مکه محله «ذى طوى» خارج گشت.
منبع : اسلام پدیا